سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ـ در سفارش به هشام : مبادا که حکمت را فرو افکنی و آن را نزد نادانان بنهی . [امام کاظم علیه السلام]

نوشتن،روح و روان آدمی رو به سوی حقیقت یه چیزی مثل کلام،می بره

باعث میشه حقیقتهایی که روی صفحه میاری رو به عنوان یه سند قبول داشته باشی و طوری اونو حکاکی می

 کنی که موندگار

میشه،حالا چه به شکل نثر باشه یا نظم.اصل اون چیزیه که قلم بوسه بر اون می زنه.

صداقت کلام

رسم حرفها و واژه ها

با کمی اشاره البته به رسم

خوبتر نوشتن سروده ها

در نگاه خیره ی قلم

آنچنان که با طراوت وجود

بوسه بر صداقت کلام می زند....

بوی خاک و خاشاک کلام

یا به قولی گرده افشانی بی منطق ما

با طنین هایوهویی بی صدا

در حصار چارچوبی بی امان

نبض آتشین کلام را گرفت

تا به جرم خط زدن

یا سیاه کردن حواس

در تلاطم نگاه خشم آه

از حصار قالب سپید

با اشارکی کنار می روی

 



 
نویسنده: مه سرخ سپهر |  پنج شنبه 86 آبان 24  ساعت 10:48 عصر 
.:: آمار بازدید ::.
    مادر

تقدیم به بهار زندگی ام

مادر

 پاک تر از شکوفه ای،روشن تر از ستاره ای   

ای گل سرخ روی من،ناز مرا تو دیده ای

 

 سبز تر از بهار جان،ساده تر از هر آسمان

 بلبل نغمه خوان منم،نغمه ی من شنیده ای

 

 نغمه ی من زخون بود،خون دل وجنون بود

مرهم شرحه ی دلم،درد مرا کشیده ای

 

درد من از نهان توست،سینه ام آشنای توست

وفا کنی،جفا کنی،قلب مرا خریده ای

 

مادر خوش محبتم،گدای خانه ی توام

غم مرا کشیده ای،مرا به غم نبرده ای



 
نویسنده: مه سرخ سپهر |  پنج شنبه 86 آبان 17  ساعت 10:30 صبح 
.:: آمار بازدید ::.
  

آخرین برگ درخت افتاد ،

     در حیاط خلوت پاییز،

                   شادی شمشاد!!!

 

 

 

یک هفته  از افتادن آخرین برگ دستور زبان

 عشق می گذرد.

 

 

 

دستوری که شاید در ایستگاه قطارش

                در انتظار چیزی

            تکیه کرده بود؛ که به آن نرسید

 

 

 اما این بار آنچنان تکیه بر

          نرده های ایستگاهش زد

              که نرده های عمرش شکست.

 

 

(به یاد شاعر روح و درد و عشق قیصر امین پور)



 
نویسنده: مه سرخ سپهر |  سه شنبه 86 آبان 15  ساعت 2:6 عصر 
.:: آمار بازدید ::.

 

بنام خدا

سلام

دلنوشته هایم را برای دلهای آسمانی شما در این صفحات قرار میدهم باشد که با همدلی به نقطه اوج پرواز برسیم

در ابتدا  دلنوشته ای که تقدیم به یکدانه گل خانواده مان یعنی پدر شهیدم و دیگر شهیدان کردم برای مطالعه شما ارائه میکنم

در اینجا نام از او بردن چه سخت است
سرود حرمت گل ها چه بخت است

کجایند آن شهیدان الهی
هَزارانِ نوای آشنایی

بگو ای جان که آن جانان که بودند؟
تن خود را ز دست دل ربودند

روان آرام بر صحرا رسیدند
چه بُد مقصود اینان ،ها چه دیدند؟

شهیدان وارث خون حسینند
شهیدان مونس حبل المتینند

شهادت نغمه ی زیبای گل بود
بسان بلبلان بر پای گل بود

شهادت آسمان عاشقانه است
شهادت شاهراه جاودان است

شهیدان عشق را معنی چه دیدند؟
بسان شیر بر دشمن پریدند

شهیدان محفل آرای زمینند
به هُرم سجده بر خاکی جبینند

به خون سرخ او آرام گشتم
کشیدم بر تنم خوش کام گشتم

اگر بینی سرودم از شهیدم 
نگو اعجاز این خون را ندیدم

 سر و جان شهید آهنین بود
 بسان رستم ایران زمین بود

ولی قلبش به سان برگ گل بود
به آهی ،ناله ای مأوای دل بود

که با آهی زند لبخند لبخند
در آن ساعات روحانی که گویند  

به یاد او دلم سرشار مهر است
 چرا چون او مه سرخ سپهر است



 
نویسنده: مه سرخ سپهر |  سه شنبه 86 آبان 1  ساعت 11:39 عصر 
.:: آمار بازدید ::.

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
صداقت کلام
مادر
آخرین برگ درخت افتاد ( بیاد قیصر امین پور)
ماه شب اول