نوشتن،روح و روان آدمی رو به سوی حقیقت یه چیزی مثل کلام،می بره باعث میشه حقیقتهایی که روی صفحه میاری رو به عنوان یه سند قبول داشته باشی و طوری اونو حکاکی می کنی که موندگار میشه،حالا چه به شکل نثر باشه یا نظم.اصل اون چیزیه که قلم بوسه بر اون می زنه. صداقت کلام رسم حرفها و واژه ها با کمی اشاره البته به رسم خوبتر نوشتن سروده ها در نگاه خیره ی قلم آنچنان که با طراوت وجود بوسه بر صداقت کلام می زند.... بوی خاک و خاشاک کلام یا به قولی گرده افشانی بی منطق ما با طنین هایوهویی بی صدا در حصار چارچوبی بی امان نبض آتشین کلام را گرفت تا به جرم خط زدن یا سیاه کردن حواس در تلاطم نگاه خشم آه از حصار قالب سپید با اشارکی کنار می روی
نویسنده: مه سرخ سپهر |
پنج شنبه 86 آبان 24 ساعت 10:48 عصر
|
|
.:: آمار بازدید ::. |
نظرات دیگران نظر
|
تقدیم به بهار زندگی ام مادر پاک تر از شکوفه ای،روشن تر از ستاره ای ای گل سرخ روی من،ناز مرا تو دیده ای
سبز تر از بهار جان،ساده تر از هر آسمان بلبل نغمه خوان منم،نغمه ی من شنیده ای
نغمه ی من زخون بود،خون دل وجنون بود مرهم شرحه ی دلم،درد مرا کشیده ای
درد من از نهان توست،سینه ام آشنای توست وفا کنی،جفا کنی،قلب مرا خریده ای
مادر خوش محبتم،گدای خانه ی توام غم مرا کشیده ای،مرا به غم نبرده ای
نویسنده: مه سرخ سپهر |
پنج شنبه 86 آبان 17 ساعت 10:30 صبح
|
|
.:: آمار بازدید ::. |
نظرات دیگران نظر
|
آخرین برگ درخت افتاد ، در حیاط خلوت پاییز، شادی شمشاد!!!
یک هفته از افتادن آخرین برگ دستور زبان عشق می گذرد. دستوری که شاید در ایستگاه قطارش در انتظار چیزی تکیه کرده بود؛ که به آن نرسید اما این بار آنچنان تکیه بر نرده های ایستگاهش زد که نرده های عمرش شکست. (به یاد شاعر روح و درد و عشق قیصر امین پور)
نویسنده: مه سرخ سپهر |
سه شنبه 86 آبان 15 ساعت 2:6 عصر
|
|
.:: آمار بازدید ::. |
نظرات دیگران نظر
|
بنام خدا سلام دلنوشته هایم را برای دلهای آسمانی شما در این صفحات قرار میدهم باشد که با همدلی به نقطه اوج پرواز برسیم در ابتدا دلنوشته ای که تقدیم به یکدانه گل خانواده مان یعنی پدر شهیدم و دیگر شهیدان کردم برای مطالعه شما ارائه میکنم در اینجا نام از او بردن چه سخت است کجایند آن شهیدان الهی بگو ای جان که آن جانان که بودند؟ روان آرام بر صحرا رسیدند شهیدان وارث خون حسینند شهادت نغمه ی زیبای گل بود شهادت آسمان عاشقانه است شهیدان عشق را معنی چه دیدند؟ شهیدان محفل آرای زمینند اگر بینی سرودم از شهیدم سر و جان شهید آهنین بود ولی قلبش به سان برگ گل بود که با آهی زند لبخند لبخند به یاد او دلم سرشار مهر است
نویسنده: مه سرخ سپهر |
سه شنبه 86 آبان 1 ساعت 11:39 عصر
|
|
.:: آمار بازدید ::. |
نظرات دیگران نظر
|
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|